ღ♥ღMissing some oneღ♥ღ

♥♥♥♥♥دنیای عشق♥♥♥♥

ღ♥ღMissing some oneღ♥ღ

♥♥♥♥♥دنیای عشق♥♥♥♥

تعریفی از عشق...!

عشق لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است ، همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند.

عشق و احساس شدید دوست داشتن می‌تواند بسیار متنوع باشد و می‌تواند علایق بسیاری را شامل شود.

گاه احساس شادی و خوشبختی می‌بشد. اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلح‌دوستی و انسانیت در تطابق است. عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را می‌توان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف دانست که فرد آنرا دریک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم می‌کند.

عشق و احساس شدید دوست داشتن می‌تواند بسیار متنوع باشد و می‌تواند علایق بسیاری را شامل شود.

آفتاب من

قویی کشید بال و پر آن سوی ایرها 

 

گم شد غریب و دربه در آن سوی ابرها 

 

من ماندم و سکوت و سیاهی ٬زمین سرد 

 

او بود آفتاب در آن سوی ابرها... 

 

او بود و .....آفتاب....در٬ آن سوی ابرها....  

 

 

 

 رویایی از بشارت باران است 

 

افسانه ی دو چشم تر.... آن سوی ابرها٬ 

 

افسانه دو چشم تر‌آن سوی ابرها 

 

دیریست روی قله ی کوهی نشسته ام 

 

شاید بیافکنم نظر ‌آن سوی ابرها 

 

دیریست روی قله ی کوهی نشسته ام 

 

شاید نظر بیافکنم آن سوی ابرها.....  

 

 

فریاد می زنیم من و کوه... کوه و من  

 

آه ای خدا مرا ببر آن سوی ابرها...  

 

 

آه....آه....آه.....آه..... مگر می رسد خدا... 

 

این‌آه های شعله ور آن سوی ابرها 

 

من بال و پر ندارم ٬من بال و پر ندارم ٬و 

 

تو ای پادشاه خاک پیدا نمی شوی... پیدا نمی شوی 

 

مگر آن سوی ابرها نمی شوی مگر آن سوی ابرها

 

   

 

سخنی از دل

سلام به دوست های عزیزم قبل از شروع حرف هایی که می خوام بنویسم اول از همتون بخاطر اینکه دیر آپ کردم معذرت می خوام سرم خیلی شلوغ و وقت ندارم شرمنده 

 

 سخنی از دل 

 

شب هاست که عکسش را بر روی مهتاب شبانه می بینم ستاره ها به او نزدیک می شوند و ا و را از من دور می کنند و قلب من را همچون گلی که توسط باد پرپر می شود پرپر می کنند.این حرف ها را به او نمی گویم که سرنوشتم جز خرد شدن و پشیمانی از غرور شکسته شدم نباشدزیرا سرنوشت یک عاشق بی معشوق که دلش همچون آسمان شب سیاه و تاریک است بهتر از سرنوشته کسی ست که علاوه بر غم نبودن یار غرور و شخصیتش شکسته شده. 

صدای او برایم از هر نغمه و آوازی زیباتر و طنین انداز تر ه اما حیف که از دلم بی خبر است ، بی خبر از عشقی که روز به روز من را خود ساخته تر و گاه تنهاتر می سازد. 

عزیزم عشق تو حتی با نبودنت هم مرهم همیشگی زخم های کهنه ام است ، قلب تنهای من از عشق تو برایم دوستانی با چهره و جنس تو می سازد و این من را از تنهایی در میارد اما حیف که همه ی اینها در عالم خیال است و در دنیای حقیقی ام خبری از تو نیست...

چگونه بگویم : دوستت دارم !!!

 چگونه بگویم  : دوستت دارم !!!

وقتی که مردان گرگرفته در بستر این جمله را به

 روسپیان کهن سال می گویند ؟؟؟


 

وقتی که این کلام


 

پیش از آدینه به زمزمه تکرار می شود در گرداب

خوی کرده ی بوسه و خواهش ؟؟؟


 

چگونه بگویم دوستت دارم وقتی که این آیه

قدسی ورد زبان آدمیانی است


 

که با قلبی میان دو پا و دشنه ای در کف ، کنج دنج

کوچه های قهر کنان را می کاوند ؟؟؟


 

 


 

تنها یکی نگاه ...


 

تا این کلام ابدی شود میان ما دو تن


 

و بشنویمش


 

بی آن که سخنی بر لب رانده باشیم  !.

نامه ای به تو...

 تو تمام دفترهام جایی نیست که  رد پای تو در آن دیده نشه٬ همه جا پر شده از اسم تو. 

لحظه ی فکر کردن به تو بهترین لحظه ی زندگیمه چون در آن لحظه توی عالم عشق غرق میشم و برام مهم نیست در دنیای حقیقی چی می گذره. 

خیلی از شبهامو به این فکر می کنم که اگر تو را از دست بدهم چی کار می کنم؟ 

گذر زمام بدون تو برام ممکن نیست ٬حتی تمرکز برای آب خوردن هم ندارم چه برسه بقیه ی موارد. 

زندگی من و تو شبیه به هم دیگه ست. دنیای من و تو باهم طی میشه اما هر وقت فکر کردی که زندگیت بی من شادتره بدون معطلی از پیشم برو من مانع تو نمیشم چون شادی تو شادی منم هست و اگر روزی ببینم که تو شاد نیستی اون روز روز مرگ من خواهد بود. 

من دوستت دارم اینو قاطعانه بهت میگم. این دوست داشتن با رفتن تو یا حتی رفتن خود من نابود نخواهد شد. 

 

!!!

 

 

 

 

عشق از عزل است و تا ابد خواهد بود 


جوینده عشق بی عدد خواهد بود 

 


 


فردا که قیامت آشکارا گردد 


هر دل که نه عاشق است رد خواهد بود  

 

 

قلب پر از سکوتم دلتنگ از این جدایی 


بی تو ببین چه سرده تابستون تنهایی

 

تنوع....

سلام 

 

به کی سلام کردم؟!

به عشق! به زندگی؟‌به دنیا؟‌ به دوستام! به آسمان!  

 

نمی دونم فقط سلام شاید بهتر باشه این سلام از سوی من برای همه باشه !

دنیا و آسمون و هوا اونقدر متفاوته که تو عجب باقی می مونم!

زمین رنگا رنگه بعضی وقتا یک دست سبزه بعضی وقتا سبز و زرد ونارنجیه بعضی وقتا مخلوطی از 

 

 سنگ های رنگیه که اونقدر قشنگن که آدم دلش می خواد ساعت ها بهشون نگاه کنه و رنگ و از 

  رنگ جدا کنه!!!!!!!!!!!!!! 

 

عشق هم مثل دنیاس! رنگا رنگ و متنوع !  

 

این عشق می تونه به هر چیزی باشه اما تنوعی که درونش هست را باید خود انسان با همان  

 

یک عشق بسازه وگرنه این تنوع ممکنه به جای زیبایی به خیانتی سیاه تبدیل بشه!!!

دوست بداریم!!!!!!!!!

خسته و تنهایم 

 

می دونی اصل زندگی ما با خاطرات زمان عشق و غم می گذره  

 

عشق می تونه ریشه ی اصلیه همه ی این موارد باشه!
 

تو اگه عاشق کسی باشی باهاش هم زمان رو داری هم خاطرات و هم غم !  

 

عاشق باشیم؟!! نمی دونم اما یکدیگر را دوست بدارین حداقل بتوانیم مقداری از این موارد را داشته باشیم!!! 

 

 

تنهایی

تنهایی! 

این چه واژه ای است که حتی در هنگامی که همه ی کسانی که می گویند دوستت دارند پیش تو هستند باز هم سراغ من می آید؟ 

شاید آن ها واقعاً من را دوست ندارند و فقط به هر دلیلی ادعا می کنند! 

آدم های زیادی اطرافم هستند اما از یک آدم تنها تنهاترم !زیرا هیچ کس را ندارم که برایش سخن از دل گویم!چه جالب تنهایی حتی هنگامی که اطافم شلوغ است  نیز نزد من است! 

 

شاید خودم را باخته ام، شاید هم دیگران مرا بدست فراموشی سپرده اند!دیگر نمی دانم کی دوست و یار واقعی من است، نمی دانم که راست می گوید که دروغ! دنیای بدی شده از این دنیا خسته شدم! 

نمی دانم اما روزگارم با این  یار همیشگی (تنهایی) سیر می شود!!!!!!!!!!!!!!!

تو!!!!

 

 

 

آغوش گرم تو پناهگاهی آرام و بی نظیر برای قلب پر اندوه من است٬لب هایت مرهمی ست برای تمام دردهایم٬دست هایت زنجیره ای از عشقمان است٬چشمانت دنیایی از زیبای هاست٬قلبت هدیه ای برای ادامه زندگی در دنیای عشقمان است٬ می بینی وحودت بهترین هدیه ایشت که تا کنون داشته ام !!!!!!!!!! 

اسم هدیه ای که به من دادی را عشق می گذارم تا همه ی عالم و آدم به آن حسودی کنن....